نتایج جستجو برای عبارت :

زخمِ شیرین .

تهرانزنی است هوس‌انگیزکه به ورطهٔ نابودی می‌کشاندعاشقانش راو هر غروببا زیبایی اشمسحور می‌کندمی‌رباید دلِ از عابران غریبه،و چون به بر کشیدمی‌زند خنجر درد،بر پشت تک تک عشاق‌اش...
تهران زنی است هوس انگیزکه پوشیده،زیباترین لباس هایش رااما بر تن داردزخمِ چرک و کثافت ها تهرانزنی است هوس‌انگیزتهرانزنی استاز جنون لبریز... سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
به نظرت چند تار موی سفیدم توی این سه چهار ماه سفید شده‌اند؟!
نه که عددش مهم باشد برایم. اما دوست دارم بشناسمشان. به اسم و رسم. از آن طرف شاید همه‌ی تارهای موی سفیدم مثل هم باشند، اما برای من حکایت این و آن خیلی فرق می‌کند. آن‌هایی که سر این زخمِ کاری از پا افتاده‌اند و کمرشان خم شده یک جور دیگرند.
آن‌ها آیات ویژه‌اند. شریک‌های غم‌اند. آن‌ها رفیق‌های دنیای تنهایی من‌اند...
زلزله ، مست غروری تو و بی درمانیخوره ی روح و روانی ،گُسل تهرانیغدّه ای دائمی هستی وَ حکایت داریزخمِ بدخیم و تکاننده ی جرّاحانیمایه ی رنجش و رنجاندن پیرامونیوقتِ آرامش خودهم سبب طوفانیمثل چنگیزی و ویرانی عالم کارتاوج رسوائی و بدنام و بلای جانیبسته ای دست نرون هم نفس ضحّاکیگریه ی عاقل و خندیدن نادانانیبارِ کج هستی و هرگز نرسی تا مقصدجاده ای صعبی و مثل شب گورستانیآتشی در خودِ خویشت که بسوزی دائملرزشت کرده هویدا که چه بی بنیانی.
زلزله ، مست غروری تو و بی درمانی
خوره ی روح و روانی ،گُسل تهرانی
غدّه ای دائمی هستی وَ حکایت داری
زخمِ بدخیم و تکاننده ی جرّاحانی
مایه ی رنجش و رنجاندن پیرامونی
وقتِ آرامش خودهم سبب طوفانی
مثل چنگیزی و ویرانی عالم کارت
اوج رسوائی و بدنام و بلای جانی
بسته ای دست نرون هم نفس ضحّاکی
گریه ی عاقل و خندیدن نادانانی
بارِ کج هستی و هرگز نرسی تا مقصد
جاده ای صعبی و مثل شب گورستانی
آتشی در خودِ خویشت که بسوزی دائم
لرزشت کرده هویدا که چه بی بنیانی.
#احمد_
نمک نشناسی مثل یک بیماریِ مزمن شیوع پیدا کرده است بینِ مردم!مهم نیست تو چقدر خودت را خرجِ حالِ خوبشان کردی!حالِشان که با تو خوب شد،دلیلِ حالِ بدت می شوند!مهم نیست چقدر در گذشته کنارشان بودی!می روند و شیفته ی آدم های جدیدِ زندگیِ شان می شوند.مهم نیست تو چقدر دردشان را به جان خریدی!درد می زنند به جانَت.مهم نیست چقدر بارِ تنهایی شان را به دوش کشیدی!در نهایت تنهایَت می گذراند.لطفاً به فرزندانتان،قدر شناس بودن را یاد دهید؛اینجا زخمِ خیلی ها تازه ی
               همین که نامِ بلندت به هر زبان افتاد 
                                            چه شور و وِلوِله ای در دل جهان افتاد
 
                برایِ ذکرِ مصیبت دلم گرفت آتش
                                            و سیلِ گریه و ماتم به عمقِ جان افتاد 
 
               به وقتِ غارت و حمله چه بر سرت آمد؟ 
                                           که شمر خسته شد و خولی از توان افتاد! 
 
               به روی نیزه و در جمع این حرامی ها
                                       
برف چه خواهد کرد با این کهنه‌زخم‌ِ عیمقِ در هر به‌ چاقورسیده‌استخوان، ریشه دوانده؟ مسیحایِ سپیدِ سرمایش، نفسی تازه بر مرده‌قلبم خواهد داد یا بهمنِ خوشِ خاطراتش خواهد زدود از تمام دل و جانم، یادِ تمامِ آن سرد‌‌زمستان‌هایِ تاریکِ بی‌درمان را... چیزی نیستم جز فروپاشی میان این و آن؛ رفت‌وآمدِ مکررِ میانِ پژمردگی روح و فرسایشِ تن. چیزی نیستم جز ضرورتِ کلمه‌وار از حلقومی خارج شدن و عدم تمایلِ روایت‌ها به بیان. برف چه خواهد کرد با این کهن
 
اگر ایران تو را نداشت این همه بغضِ در گلو مانده ، این همه زخمِ بر جان خورده ، این همه داغِ بر دل نشسته ، این همه درد را کجا مرهم می گذاشتیم ؟
در میانِ غربت و نامردمانی ها کجا پناهمان می دادند؟
حضرت آرام و قرار اگر در این سرزمین نبودی ، توکه نه ، اما ما چقدر غریب می ماندیم ...
 
 
پ.ن
نویسنده این متن مژده لواسانی.
داشتم فکر می کردم کاش الان تو مشهد و حرم امام رضا بودم که این متن را دیدم و حالم را خیلی خوب کرد
 
ببین دیوانه به هم ریختی جهان مرا بریده ، زخمِ دل کندنت نفس مرامی دانی بی قرار خواهد شدهرکس به هر زبان بنویسد داستان مراشهرزاد ، خالی ام از تو و گذشتم از هزار ویک شب های بی توگرفته داغ ِعشق تو روان مرادر اندیشه معجزه ای نایاب بودم وناگاهخدایم گرفت به فراق تو جوانی مرانه تو یوسف صدیقی و نه من زلیخای شیداقفل هفت در بگشا و در دم بگیر جامه ی مرا تو را به حرمت کعبه ی عشق سوگند برو و زهرآگین تر مکن کام مراچه حکایت عجیبی است بعد وداع تو مهری تابان
دختر بزرگ خونه که باشی ، روزگار همه دل نگرونی های بقیه افراد خونه رو به خوردت میده ... بی صدا !
مثل مامور شکنجه،  با چکمه های سیاه چرمی و دست دستکش پوشیده بیخ گلوت ! با لبخندی اغواگرانه و نگاه بدذاتانه! 
شاید هیچ وقت ،هیچ کس نفهمه که تو ، کنج اتاقت همچنان که بقیه فکر میکردند داری برای امتحانت میخونی ،از دلشوره ی آینده ی برادرت و اوضاع و احوالش ، قلبت ضرب گرفته باشه ... تا اونجا که دست به دامان پروپرانولول شده باشی! 
شاید هیچ وقت کسی نفهمه که تو نگر
حتّی اگر دریمکچر بالای سر خودت آویزان کنی باز هم خوابش را می بینی. همان روباهی که توی قلبت برایش خانه ساخته ای، ولی او در جایی خانه می کند که هفت یا هشت تا در داشته باشد تا هر زمان که خواست از یکی برود. حتّی اگر گیاهِ عنصل به پایش بریزی باز می رود. خیال می کنی حقیقت ندارد. همانی که متزورانه دوستت دارد. 
حتّی اگر از پشت خنجرش را با ضربه فرو کند، باز می خواهی اش. 
حتّی اگر به هر آنچه که دوست داری چشمِ طمع دوخته، هنوز دوستش داری‌.
انگار دچار سندرم اس
{از عاشورا تا ظهور - شماره 34}
 
کربلا ؛ پُلِ ظهور . . .
 
قیام امام حسین در حصار زمان و مکان نمی گنجد! اگر حمایت از حسین بن علی، به حضور در «جبههٔ نظامی کربلا» بود، حمایت از حجة بن الحسن، به حضور در «جبههٔ نرمِ فکریِ فرهنگی» است.
یاران عاشورائی از زخمِ شمشیرها و نیزه ها نهراسیدند تا آنجا که حتی به روی شهادت لبخند زدند. منتظران نیز برای تحقق زمینه های ظهور، باید در برابر زخم ها و نیش هایی که بر دل و جانشان می نشیند، مقاوم باشند؛ گویی از آن استقبال می
... راستش گاهی آنقدر چیزی خوره ذهنت می شود که می خواهی جایی
فریادش زنی، با رهگذری درد و دل کنی، تداعی کنی میل های بی کرانه ات را، پای پوشی
به تن کنی و راه بی پایانی را آغاز، مسخ شوی به سنگی، چوبی، برکه ای و یا قطره آبی
که فرو می ریزد از گوشه چَشمی. من اما می نویسم. می نویسم و مچاله می کنم و می
سپارمش به باد، یا به آبی روان و یا به تاریخ های نانوشتهِ سر به مُهر. گاهی اما
هر چه دور اش می کنم، هر چه می رانم اش، می چرخد و می چرخد و باز می گردد سر جای
نخستین
لطفا اگر حال روضه ندارید از خوندن این غزل صرف نظر کنید ...
به بالینم بیا ای شمعِ زهرازمین گیرت شده پروانه ی توحلالم کن ، اگر بد بودم و خوبکه دارم می روم از خانه ی توپس از آن درد های زخمِ پهلورسیده وقت تسکینم علی جانوصیت می کنم تنها تو هستیوصی غسل و تدفینم علی جان به أسما گفته ام هنگام غسلمکه همراه و کمک حال تو باشد دلیل گریه های من همین استپس از من رنج دنبال تو باشدخودت غسلم بده اما شبانهبه همراه همین پیراهن منمبادا که دلت آتش بگیردبرای زخم های
 
زندگی رو ببخش آقاجون!وقتی که توی عیدمون اینیمیا باید خاک بر سرِ ما شهیا به خاکِ سیاه میشینیم!یکی مارو باید خلاص کنهتا که چشمام بیشتر وا شهتلخه، اصلا نمی‌شه باورمونکه یه روز «آب» قاتلِ ما شه!چشمِ ما رو نبند آقاجونتلخه دنیا، نخند آقاجون!زندگی رو بمیر آقاجونیکمی سخ(ت) بگیر آقاجون!دیگه اشکی نمونده گریه کنیمچشم‌ها خشک، خونه تَر میشهچند ساله که زخمِ رو تنمونهی عفونی و بیشتر میشهجون‌مون توی دست‌هامونهخوابِ نحسی برام دیدی عزیز!توی شهری که تا
تویی که تمام روزهای من بودی و من بعد از تو، روز ندارم. تویی که تمام شب‌های منی، تمام شب‌هایِ پر از درد. غوطه‌ور شدن‌های طولانی درون جوشابه‌های مالیخولیا. روحِ سرگردانِ پر از زخمِ خیره به ماه، به ماه ترک خورده، به نیمه‌ی تاریک ماه ترک خورده. پس از تو رنگ لبخندهایم را از یاد برده‌ام و به هر چیزی، هر طناب پوسیده‌ای دست برده‌ام تا که پناه باشد. تا که مأمن. تا که آرام شوم. تا که آرام گیرم. تا که برای فراموشی اما یک جایی تاب نیاورده است آن چیز و
دیگر هیچ کینه‌ای توی سینه‌ی من نیست. دست مرا گرفتی و بردی گذاشتی روی سنگ سیاه ثقلم. تو مجبورم کردی که به همه‌چیز این دنیا رحم کنم. تو هم به من رحم کن.
آدمی را که از جا کنده نمی‌شود، به زور و زخم از جا می‌کنند. تو مرا کندی از جا. چنان کندی که خیال هم نمی‌کردم. من زور کنده‌شدن نداشتم و تو مرا با زور بی‌نهایت خود کندی. پس یک زخم -گفته بودم که- از تو طلب دارم. بنده که آزاد می‌شود به قدر یک مهر نشان بندگی می‌ماند روی تنش لابد. داغ روی پیشانی عتائق می
ماه رجب در پای سفره ازدحام استچون سفره دارش اسوه ی اهل کرام استتبریک ما را بر ابوطالب رسانیدآن عاشقی که احترامش مستدام استبنت اسد فهماند بر اهل دو عالممولودِ کعبه، برکتِ بیت الحرام استدر هر فراز و هر فرود و هر بلاییبا مرتضی، احمد ازین پس هم کلام استدر عرش، مسجودِ ملائک شد همان کهروی زمین بر زخمِ ایتام، التیام استآمد علی و قبله ی اهل یقین شدبابای ما، حیدر امیرالمؤمنین شد***ماییم و بحر رحمتِ مواج حیدراهل کرم هستند هاج و واج حیدرپیغمبران در سی
دانلود آهنگ جدید نغمه از علی سورنا + متن + پخش آنلاین
♬♪♪♫♪♬
Download New Song By Ali Sorena Called |Naghme + Text
برای دانلود آهنگ جدید علی سورنا -نغمه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
♬♪♪♫♪♬
متن آهنگ نغمه از  علی سورنا :
در این سرما گرسنه، زخم خورده  ♪♪♫♪ دویم آسیمه‌ سر بر برف چون باد
ولیکن عزت آزادگی را نگهبانیم، آزادیم، آزاد
دلم بارونِ باروتِ خون
کارونِ کارون، تووی باتلاقِ کانونِ قانون
سنگین میمیرم آرومِ آروم
انتخاب هزینه و راه یعنی مرگِ من توو زمینِ ش
دانلود آهنگ جدید نغمه از علی سورنا 
Download New Music Ali Sorena |Naghme
 
 
متن موزیک نغمه از  علی سورنا :
♬♪♪♫♪♬
در این سرما گرسنه، زخم خورده
دویم آسیمه‌ سر بر برف چون باد
 
برای دانلود آهنگ جدید علی سورنا لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید
ولیکن عزت آزادگی را نگهبانیم، آزادیم، آزاد
دلم بارونِ باروتِ خون
کارونِ کارون، تووی باتلاقِ کانونِ قانون
سنگین میمیرم آرومِ آروم
انتخاب هزینه و راه یعنی مرگِ من توو زمینِ شما
یعنی بخوره ده تا ازتون سیر نمیشه
شیر
یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می شدی.مثل همه ی دیوونه ها...پیشونی ت رو می ذاشتی رو پیشونی م.چشمای مشکی ت می اومد جلوی چشمام... می گفتی حالا از دور منو ببین. بعد من چشمات رو نگاه می کردم.تو چشمات خودم رو می دیدم. یه بچه ی شَر بودم که میخ و چکش به دست،تو چشمات حرکت می کردم.می‌خواستم‌ برم تو قلبت اسمم رو حک کنم.مثل بچه ای که رو میز چوبی مدرسه ش اسمش رو با تیغ مداد تراش حک می کنه. که بگه ایها الناس اینجا برای منه. کسی نیاد جای من
این ابرهایِ تیره که بگذشته ست،
بر موج‌هایِ سبزِ کف‌آلوده،
جانِ مرا به‌درد چه فرساید،
روح‌ام اگر نمی‌کُنَد آسوده؟
دیگر پیامی از تو مرا نارَد،
این ابرهایِ تیره‌یِ توفان‌زا
زین پس به زخمِ کهنه نمک پاشد،
مهتابِ سرد و زمزمه‌یِ دریا.
وین مرغکانِ خسته‌یِ سنگین‌بال،
بازآمده از آن سرِ دنیاها
وین قایقِ رسیده هم‌اکنون باز،
پاروکشان از آن سرِ دریاها…
هرگز دگر حبابی از این امواج،
شب‌هایِ پُرستاره‌یِ رؤیارنگ،
بر ماسه‌هایِ سرد، نبیند
 مادامی که خراشی عمیق
قلبم را تسخیر می کند ، تمام قدرتِ درونی ام برای حیات بخشیدن به قلب شکسته ام،
تنها و تنها ، تفکر به عشق بی نهایت مادرم است.
عشقی که سال
های سال تنها برای لحظه ای از فرزند دریغ نشد ، عشقی که مادر را از تمام درد ها و
رنج ها جدایی می بخشید.
شاید مادر آرامش بخشترین نیرویی است که خداوند آن را به
فرزندان آدم عطا فرمود .
اما هنگامی که اشک های سوزان مادرم را دیدم، اشک هایی که
تنها ، بـر روی سنگِ سردی میریخت،
سنگی که
مادرش را در آغوش خا
دارم لباسای زمستونی اضافی خونه رو جدا میکنم تا توی این حال و اوضاع برسونیم به دست آدمای نازنین اطرافمون...
میرسم به کاپشن آقامصطفی. در واقع کاپشن نوی آقامصطفی. 
بهش میگم اینو پوشیدی تا حالا؟ میگه فقط دو سه بار تا مشمول خمس نشه. میخندم میگم خمسش که هیچی برادر! الان کلش بخشیده شد! اعتراضی هم وارد نیست... میخنده میگه عیب نداره ، تعلق خاطری بهش نداشتم! خنده م میگیره از پرروییش... تو دلم میگم تو مگه تعلق خاطرم داری به کسی یا چیزی؟
کاپشنو برانداز میکنم
فیلمی کوتاه در فضا پر شده است؛ مردی پشتِ در حرم حضرت معصومه ایستاده است و دوستانش را به حضرت زهرا قسم می‌دهد تا بیایند و آن‌جا را به «آتش» بکشند تا به حرم برسند.گروهی به این فرد حمله و متهمش کرده‌اند که می‌خواهد همان کاری را کند که اهالی سقیفه -بنا به اعتقاد شیعیان- با خانهٔ صدیقه طاهره کرده بودند.به نظر من، در ساختار ذهنی گوینده، حضرت زهرا و آتش‌زدنِ در کنار هم می‌آیند. یعنی هندسه ذهنی این فرد در هیئت‌های مذهبی و در روضه‌های خانگی جوری س
یه حس عجیبی تو بعضی آدما میبینم..یه حسی که باعث شده آدمای مختلف از خانم دکتر گرفته تا حوزوی و دختر دبیرستانی و دانشجوهای مختلف و بچه دار و نوه دار و... بیان پای کار‌ و با جون و دل کار کنن..
حدود یه ماه از راه افتادنِ این کارگاه گذشت و اون از صفر شروع کردن و سیستمِ کاریِ اولیه ، الان تبدیل شده به یه سیستمِ کاربلد و خیلی پیشرفته تر از قبل..روزی حدودِ صد نفر داوطلبانه و خستگی ناپذیر مشغول برش و دوخت و مراحل بسته بندی و حمل و نقل و نظارت بهداشتی رو کارگ
#درد_دل
ظهور چندتا دونه موی سفید توی بیست و یک سالگی رو گذاشتم پای استرس هایی که کشیدم اما خیلی زوده که توی 23 سالگی سفیدی توی ریش هات هم بیفته... همه میگن: حاجی داری جذاب تر میشی! اما مادرم...
دیروز داشتم طاق باز تلویزیون نگاه می کردم که مامانم بالا سرم نشست. لعنت به من و سفیدی چندتا تار بی ارزش مو که اشک تو رو در بیاره. انّ مَعَ العُسْرِ یسْراً ... فعلا که واسه من اینجور تعبیر میشه: انّ مَعَ العُسْرِ عسرا... . یکی دو روزه که باغچه خاطراتم رو عجیب بیل م
برنامه ی من و رفیق مجردیه و پاتوقمون صحن گوهر
شاد . معمولا قبل از این که بشینیم میریم سراغ قفسه ی کتاب ها و از هر کتابی دو تا
بر میداریم . دو تا قرآن دوتا صحیفه دو تا مفاتیح دو تا هم نهج البلاغه . باید دم
دستمون باشه حتما . چون گاهی یه هو هوس می کنیم که با هم فلان دعا رو بخونیم
بلافاصله می ریم سراغش یکی مون بلند می خونه و اون یکی گوش میده . مثلا همین پریشب
رفیق هوس دعای وداع با ماه رمضان کرده بود :| کلا هوسی هستیم ما ! موقع قرآن خوندن
همه رو به قبله ن ما
دانلود آهنگ جدید بهنام خلاء سقوط
دانلود آهنگ بهنام خلاء به نام سقوط کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده سقوط با صدای بهنام خلاء از جوان ریمیکس
ترانه و موزیک : بهنام خلاء, تنظیم، میکس و مستر : محسن فرمایشیان
Download New Music Behnam Khalaa – Soghoot
 
آهنگ جدید بهنام خلاء عزیز، خواننده خوش صدا منتشر شد.
جدیدترین اثر بهنام خلاء، سقوط نام گرفته است.
این موزیک در سبک R&B می باشد.
ترانه و موزیک این اثر از بهنام خل
دانلود آهنگ جدید بهنام خلاء سقوط
دانلود آهنگ بهنام خلاء به نام سقوط کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده سقوط با صدای بهنام خلاء از جوان ریمیکس
ترانه و موزیک : بهنام خلاء, تنظیم، میکس و مستر : محسن فرمایشیان
Download New Music Behnam Khalaa – Soghoot
 
آهنگ جدید بهنام خلاء عزیز، خواننده خوش صدا منتشر شد.
جدیدترین اثر بهنام خلاء، سقوط نام گرفته است.
این موزیک در سبک R&B می باشد.
ترانه و موزیک این اثر از بهنام خل
1 - به گفته‌ی افلاطون، در رساله‌ی ضیافت، در ابتدا نوعی از انسان وجود داشت که هم خصوصیتِ مردی را داشت و هم خصوصیتِ زنی را. پس از تقسیمِ انسان به دو جنس، « اروس (خدای عشق) می‌کوشد که انسان‌ها را به یکدیگر نزدیکتر کند و زخم آنها را شفا بخشد».
مطابقِ این تعریف، امرِ اروتیک (منتسب به اروس) امری است که محرک، یا نزدیک‌کننده‌ی انسان به جنسِ مخالف است. در اینجا این توضیح ضروری می‌نماید که وقتی از «جنسِ مخالف» سخن می‌گوییم، منظور لزوماً جنسِ زن در مق
شعر در مورد زخم دل
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زخم دل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تیر غم دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگرست
این ره تو به زهد و علم نتوانی یافت
گنج غم عشق را نشانی دگرست
از قول و غزل سایه چه خواهی دانست
خاموش که عشق را زبانی دگرست
شعر در مورد زخم دل
من زخم های بی نظیری به تن دارم
اما تو مهربان ترینشان بودی
عمیق ترینشان….عزیز ترینشان…
  فون تریه از آن معماهایی است که هر چه بیشتر سر در آن فرو می کنی کمتر سر از آن در می آوری. نوشتن درباره ی او قدم به قدم دشواری های خودش را دارد و قدمِ آخری در کار نیست! طرفه آن که حال با فیلمی طرفیم که فشرده ای از کلِ کارهای او را در خود دارد. همچنان پر از ارجاعاتِ گوناگون به ادبیات و موسیقی و نقاشی و سینماست و خودش در جایی میان همه ی این ها قرار دارد. ایده ها و علاقه های قابلِ پیگیری و همیشگی حالا صرفا در کنارِ هم نیستند بلکه در یکدیگر فرو رفته اند.
عکس پروفایل دخترونه
گاه دلـــــــم میگیرد ازصداقتـــــم که نمیدانم لایق کیست…گاه دلــــــــم تنگ میشودبرای وعــــده هایی که میدانستم نیست اما برای دلخوشیم کافــــی بود….گاه دلــــــــم میگیرد از سادگـــــی هایم….گاه دلـــــــم میسوزد برای وفـــــــاداری هایم…گاه دلـــــم میسوزد برای اشکهایم…..گاه دلـــــــم میگیرد از روزگــــــــــاری که درآنم….این نبـــــــــــــــود آنچه درانتظارش بــــــــــــــــودم……..
عاشق که باشی!س

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها